سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بیندیشد از فرجام [بد] دور گردد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وب سایت
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

مهمانان امروز :97
مهمانان دیروز :748
کل مهمانان :287203
تعداد کل یاداشته ها : 212
103/9/7
2:32 ص
امکانات وب سایت

چت آنلاین



نیت کنید و اشاره فرمایید


دریافت کد ساعت

..
مشخصات مدیر وب سایت
 
مهدی ربانی خواه[35]
چشام، روستایی است ایستاده بر کرانه کویر سبزوار از توابع بخش داورزن و یکی از چهار روستای بزرگ این بخش دیرینه. با پیشینه‏ای از فرهنگ، ادب و دانش؛ و آمیزه ای از دانایی، دینداری و دردمندی؛ مردمی خونگرم و بافرهنگ و محیطی مصفا و سرسبز. وجود رشته قناتها و باغهای میوه و کشتزارهای سرسبز، کویر را از صورت جغرافیای آن زدوده و ترنم زندگی و شور و سرزندگی را برای مردم به ارمغان آورده است. باشد که پاسش داریم و تداومش بخشیم.

طرح در دست اجرا - کلیک کنین
لوگوی دوستان
 

دردر صبحگاه روز شنبه اول شهریور 1360 ماه ذی الحجه مصادف با روز عید قربان در خانواده ای متوسط به دنیا آمدم. دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در روستای چشام و با امکاناتی فوق العاده محدود سپری نمودم.

چشمی

علی رغم علاقه فراوانی که به رشته تجربی و ریاضی داشتم متاسفانه فقط امکان تحصیل در رشته ادبیات بود و به همین دلیل به ادبیات بسنده کردم و در سال 81 در رشته جغرافیا گرایش برنامه ریزی شهری دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شدم. در طول دوره دانشجویی به فعالیت های فرهنگی از جمله همکاری با کانون فرهنگی تاک، تئاتر و گردشگری دانشگاه فردوسی پرداختم و در سال 85 فارغ التحصیل شدم و در شرکت مشاوران مشهد به مدت 6 ماه به فعالیت پرداختم و در سال 86 به تهران نقل مکان نموده و به همکاری با کانون تبلیغاتی نویدآوران صبح و روزنامه حمایت به مدت 4 سال مشغول شدم و کتاب «مجموعه شعر طوبی» را در سال 90 به چاپ رساندم و هم اکنون دو کتاب با عنوان«اتاق 94»در زمینه دفاع مقدس و مجموعه شعری با عنوان«اگر بیایی» دردست چاپ دارم.

در سال 89 در رشته جغرافیا گرایش برنامه ریزی شهری در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران پذیرفته شدم و عنوان پایان نامه ام «مدیریت مشارکتی و تاثیر آن بر مبلمان شهری منطقه 18 تهران» می‌باشد. همچنین در زمینه GIS  اتوکد و نقشه برداری مشغول فعالیت می باشم و طرحی در زمینه فضای سبز و راهکارهایی در زمینه کاهش آلودگی شهر تهران به شهرداری تهران ارائه داده ام.

 این هم یک مثنوی کوتاه از مجموعه سروده های خانم چشمی:

دل تنها

روزگاری دل تنهایی بود
کلبه ای ساحل دریایی بود
واندر آن کلبه دلی شیدا بود
یار او داشت ولی تنها بود
دل ما گوشه ساحل جایش
اشک می ریخت از آن چشمانش
اشکهایش همه دریا می برد
آری اینگونه غمش را می خورد
ناگهان یک شب طولانی شد
باد ـ دریا ـ همه طوفانی شد
عشق دل را همه یک دیوی برد
آن همه عشق و وفایش را خورد
یأس و پوچی به سراغش آمد
صبح شد این دل ما آری مرد